متن آهنگ جانی تس
تکست آهنگ جانی تس
یه شب بالاخره شروع میشه که صبحش
انتظارو از نگاهِ آدما گرفتن
سرمایمون آرایشِ درونِ توو دستات
?
من نه این تیکه گوشت من همین ایمانِ توو دل تنگ
تو باقی اندازه ی رسالتی که داری
دنبالِ من نگرد اگه هنوز توو دلت جا نی
?
یه جایی دارم میدونم تو دو بار اومدی قبلاً
توو همون عصری که آینه ها گریه نمیکردن
ما هر چیزی که میدونیم یه سقوطه یه نقطه
?
هر چی نمیدونیم یه اقیانوس پُر از حفره
پس بنا به این جمله بخند به باد آورده
این زندگی یه طوفانه ، نگو کی گفته
?
طنابِ دار گفته ، طلای مال گفته
حرص و طمع میگن دلِ بی قرار گرفته
مجنونِ یار گفته ، به خودِ نگار گفته
?
ما قرارِ معلقی اینو اتفاق گفته
توو هر ثانیه ای که میره تو نمیای
ولی واسه آدمایی که حالشون بده ظهور میکنی
?
یه عده مثلِ من دارن میمیرن بارها
که توله های نخاله ی تو خروج بکنن
هر کالبد فقط یه قالب برای یه روحه
?
پس اگه فکر میکنی همیشه یکی توو وجودته
این یه توهم از یه ذهن گنهکاره
طبیعت یه درمانِ قطعی فقط به شرطِ حضورته
?
ما الآن مُردیم زیرِ خاکیم
ما پشتِ ابرا پیشِ خورشیدِ نازیم
ما مُردیم که تو راحت زندگی کنی جانی
?
یه روز خودِ واقعیتو ببینیم به جایی
ما الآن مُردیم وقتی توو چشمات اشکن
توو دنیایی که فرقی نیست بین اشک و لبخند
?
دقیقاً مثِ نزدیکی درد به لذت
قصه ی ما رو توو بهشت تو از سَر نوشتن
من قانوناتونو دو پا دغدغه هاتونو
?
مرکبِ زیرِ پاتونو ، حتی مقصدِ راهتونو
دولا راست شدنتون جلو اراباباتونو
چارقدِ خاتونو ، ارثِ توتان خامونو
?
از تله های میسیپ ، تا خونه های رو کارون و
اونجا که شاخِ گاو بود و نقطه های طلایی ازتک
از هِد زدن رو کابالا کلِ خرافه هاتونو
?
فقط یه قانونه نفری چند مترِ مربع
ببخشید اگه حرفام واستون مشمئز کنندست
من توو نظم فاعل و مفعول فقط یه کننده ام
?
صداتونو نمیشنوم داد بزنید بلند تر
فرشته شیطان آخرت فقیر مرفه
من یه مومن کافرِ با ایمان ولی مردد
?
میدونم ذهنِ عوام کند ولی خنجرش برندست
صداتونو نمیشنوم داد بزنید بلند تر
توو باتلاقِ ساخته ی اذهانِ بهترِ کل
?
غرق ، اینا وجودِ ما رو کشتن
چند تا پا نیازه واسه تشکیلِ دولت
که نمادش از ققنوسه قانونش مترِ مربع
?
یه شب بالاخره شروع میشه که صبحش
انتظارو از نگاهِ آدما گرفتن
جانی آگاهی تقطه تبدیل شده به یه حفره
?
تا دریا شدن یه صدا توو همین دو متری خفته
پس من الآن مُردم زیرِ خاکم
من پشتِ ابرام پیشِ خورشیدِ نازم
?
من مُردم که تو راحت زندگی کنی جانی
یه روز خودِ واقعیتو ببینم به جایی
من الآن مُردم وقتی توو چشمات اشکن
?
توو دنیایی که فرقی نیست بین اشک و لبخند
دقیقاً مثلِ نزدیکی درد به لذت
قصه ی من رو توو بهشت تو از سَر نوشتن